گل پسر عزيز ما، سانیارگل پسر عزيز ما، سانیار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما، سانیار

غربالگری و سونو NT

سلام کوچولوی با نمک من! خوبی؟ چقد واسه مامان و بابا هنرنمایی کردی !    عزیزم، برای 24 آبان یعنی پایان هفته دوازدهم بارداری و روز عید غدیر ، باید تستای سلامت جنین و سلامت مادر انجام می دادیم تا مطمئن بشیم همه چی اوکی هست. بخش مربوط به انجام تستای شما روز عید تعطیل بود و ما شب عید یعنی 23 آبان رفتیم انجام دادیم. باباییت قبلش وقت واسمون گرفته بود و عصر اومد دنبال من و تو رفتیم سونوگرافی بیمارستان پارس ... یه مانیتور جدا نصب بود که من و بابا راحت بتونیم تماشات کنیم، تا آقای دکتر روشنش کرد یه وروجک اومد روو صفحه! خیلی لحظات قشنگی بود، تو رو می دیدیم که تقریباً تمام اعضای بدنت تشکیل شده، چقدر بزرگ شدی ع...
26 آبان 1390

بدون عنوان

سلام كوچولوي عزيز من چند وقته با حالت تنوع و بي حالي و ... به مامان اجازه ندادي بياد چيزي واست بنويسه . هفته ديگه ايشالا سه ماه اول بارداريم تموم ميشه و اميدوارم بعدش حال و روزم بهتر شه عزيزم. عزيزم امروز اولين برف سال 90 تهران اومد، خيلي باحاله، به اميد خدا سال ديگه كه برف بياد مي برمت برف بازي! صبح كه بيدار شدم جلو پنجره وايستاده بودم برف و تماشا مي كردم بابات هم برف و نشون شما مي داد ميگفت ني ني نگاه كن اين برفه ! ... راستي كوچولو! ديروز عيد قربان بود و شما يه عيدي از محل كار من گرفتي! چك پاداش شش ماهه اول مارو با كمي تأخير پريروز بهمون دادن اما من دو تا چك داشتم! مسئول امور مالي گفتش اين براي ني ني تونه!&nbs...
17 آبان 1390

خوش خبري!

سلام كوچولو ! خوبي؟ عزيزم خبر اومدنت رو من روزي كه جواب آزمايشو گرفتم به باباي گلت گفتم و به اصرار ايشون فرداش به مامان بزرگات گفتيم و اونها هم به پدربزرگها و عموها و داييت. مي دوني شما نه خاله داري نه عمه . اما غصه نخوريا، دو تا عموي بي نظير داري و يه دايي فوق العاده خوب كه خيليييييي دوستت دارن. من و بابات از مادرامون خواسته بوديم تا قلبت تشكيل نشده به كسي نگن داريمت و مي توني حدس بزني از روزي كه رفتيم سونو قلب تا امروز ديگه فقط خواجه حافظ شيرازيه كه خبر نداره ! خوشحالم همه از شنيدن اين خبر خوشحال شدن و دوستت دارن. شما نوه اول هم هستي هم سمت مادري و هم سمت پدري و خيلي عزيز دردونه اي. دوستت دارم.   ...
5 آبان 1390

بدون عنوان

مهر ماه 90 هم گذشت ! يه ماه خيلي خيلي پرخاطره براي ما . ماهي كه  فهميدم شما اومدي توو دلم. حسي رو تجربه كردم كه تا به حال نداشتم. درسته شهريور ماه خدا تو رو گذاشت توو دلم ولي مهر ماه بود كه خبر دار شدم. ... اميدوارم هفت ماه آينده هم به سلامتي بگذره و بياي توو بغلم فرشته كوچولوي من. ...
1 آبان 1390

بدون عنوان

كوچولوي من ببخش چند روزه نيومدم چيزي بنويسم واست. آخه به خاطر بودنت توو دلم خيلي بي حال ميشم. همش دوست دارم بخورم و بخوابم! ني ني جون تو رو خدا باعث نشي چاق شم ! حالت تهوع هم كه دائم دارم با اينكه خفيفه ولي اذيت مي كنه... راستي ديروز توو يه جلسه مهم كاري با من شركت كردي! اولين بار بود با سر و وضع داغون مي رفتم جلسه. شلوار جين گشاد و كفش اسپرت اصلاً مناسب نبود! صورتم هم كه جوش زده! با اينكه قد يه كنجدي ولي شلوارام واسم تنگ شدن و لباس فرم هم نمي تونم بپوشم. به خاطر سمتمه كه كسي ايرادي به لباس پوشيدنم  نمي گيره ولي فكر مي كنم به زودي بايد برم دنبال شلواراي بارداري! ...   ...
11 مهر 1390
1